BlackeyeS
چند روزيست كه حالم ديدنيست / حال من از اين آن پرسيدنيست گاه بر روي زمين زل ميزنم / گاه بر حافظ تفاءل ميزنم حافظ ديوانه فالم را گرفت / اين غزل آمد كه حالم را گرفت ماز ياران چشم ياري داشتيم / خود غلط بود آنچه ميپنداشتي خستم.... از اين دنيا... از آدماش...از آدمايي كه زير بارون واس همديگه ميميرن ولي وقتي آفتاب ميشه همه چيز يادشون ميره... مي گفت آنقدر دوستم داره كه اگه بگم بمير ميميره. واسه يك امتحان ساده بهش گفتم بمير. حالا سال هاست كه مرده است........ كاش هيچوقت همتحانش نميكردم..... حالا سال هاست كه در تنهاييم مرده ام و خبر ندارد......... ما دانه نخورده طعمه ي دام شديم/ بنگر كار خطا نكرده چه بد نام شديم...
Power By:
LoxBlog.Com |